دکتر نوشت

ساخت وبلاگ
شب قبل از یلدا خونه مامان و بابا جمع شدیمقرار بود امشبم بریم خونه خواهرشوهر که اقای میم مریض شددرنتیجه الان خونه ایمشب یلدایی که خونه مامان اینا بودیم خوش گذشتاخرشب بابا هممونو جمع کرد و درمورد ساختمون باهامون صحبت کردبابا یه ساختمون چهار طبقه داره که از قدیم میگفت هر واحدش برای یکیتونهبجز من سه تا خواهردیگه تو اون ساختمون زندگی میکننبابا بعد از کلی مقدمه چینی گفت که دوس داره بین بچه هاش عدالت باشه و الان که ترلان تو خونه دیگه ای هست در حقش اجهاف میشهاز سمت دیگه ایم با حقوق بازنشستگی زندگیشون نمیچرخه و الان دیگه برای بابا کار کردن خیلی سختهمیگفت صبحا به زور بیدار میشم که برم سرکار دلم میخواد از این به بعد جوری که دوس دارم زندگی کنم و لذت ببرماز سمت دیگه ای هم دوس ندارم شماها اجاره نشینی رو تجربه کنید تو این اوضاع اقتصادی بهتون سخت بگذرهاگر اوضاع مالیم رو به راه بود کل اجاره و رهن واحد خالی رو میدادم به ترلان ولی از وقتی که بازنشست شدم شرایط زندگیم سخت شدهتصمیم بر این شد که اجاره دوواحد برای ما خواهرها باشه و دو واحد برای باباما هممون بهش حق دادیمچون بابا برای ما هیچوقت چیزی کم نذاشت و بعد از کلی کار کردن باید الان از زندگیش لذت ببره ولی همچنان داره کار میکنهو اینکه تا چندسال پیش ما جزو خانواده هایی بودیم که وضع مالیمون خیلی خوب بود،اما با گذشت زمان و بد شدن شرایط اقتصادی هممون چندین پله اومدیم پایینبه بچه ها تا خرداد ماه زمان داد که نتیجه رو اعلام کنن و گفت اگر کسی قصد داره پاشه سهم اجاره خونه بهش داده میشه "خواهراولی خیلی وقته میخواد بلندشه و بره خونه بزرگتر"اگرم کسی میخواد بمونه که از مبلغ اجاره ش کم میشهاگر اینجوری بشه شرایط مالی من خیلی بهتر میشهحقیقتا این چند وقت خیلی تح دکتر نوشت...
ما را در سایت دکتر نوشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : my-memories-t بازدید : 23 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 16:36